محمد علی نعمتی

(( یَا مَنْ لا مَقْصَدَ إِلا إِلَیْهِ ))

محمد علی نعمتی

(( یَا مَنْ لا مَقْصَدَ إِلا إِلَیْهِ ))

محمد علی نعمتی

- قاری ، معلم و اندکی حافظ قرآن کریم
- مربی پرورشی مدرسه
- کارشناسی علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران
- کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی دانشگاه تهران
- علاقه مند مطالعه و تحقیق در حوزه دین و آموزش و پرورش
- پژوهشگر و منتقد نظام آموزشی ایران

طبقه بندی موضوعی

نقد و بررسی سیستم آموزشی مدارس و دانشگاه ها

چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۱۹ ب.ظ

((بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم))

نقد و بررسی سیستم آموزشی مدارس و دانشگاه ها:

1-تقسیم بندی دانش آموزان بر اساس علم ، توانایی و استعداد باشد نه بر اساس سال تولد

داشتن یک مدرک برای یک فرد یعنی این که آن فرد به یک درجه از توانمندی در آن رشته رسیده است و برای افراد مختلف با توجه به تلاش، اراده، هوش ، حافظه ، استعداد و امکانات و شرایط آنها متفاوت است که در چه مدت زمانی به آن توانمندی برسند. در صورتی که ما رسیدن به آن درجه علمی را محدود به زمان کرده ایم.

برای مثال مدت زمان دریافت مدرک دیپلم برای اغلب دانش آموزان 12 سال است. جز دانش آموزان محدودی که یک یا چند سال را  به صورت جهشی درس خوانده اند. که قوانین و چگونگی آن نیز برای اکثر اولیا و دانش آموزان ناشناخته است و از آن بی اطلاع هستند. اکثر دانش آموزان چه با تلاش و حافظه و هوش و استعداد بالا و چه پایین در مدت 12 سال مقاطع ابتدایی و دبیرستان را طی میکنند و این بگونه ای در آمده که برای آگاهی از سن یک دانش آموز از او میپرسند: ((کلاس چندمی؟))

اغلب دانش آموزانی که در یک پایه تحصیلی هستند و نیز اغلب دانش آموزانی که در یک سال گواهی گذراندن مقطع دبیرستان (دیپلم) را دریافت میکنند و نیز اغلب کسانی که در کنکور شرکت میکنند همسن اند.

(متولد 1 مهر تا 31 شهریور سال آینده)

در صورتی که معیار عالم بودن و عالم شدن سال تولد افراد نیست و در طول تاریخ بسیار بودند افرادی که در سن و سال کم علم بسیار کسب کردند. مانند: امام جواد (علیه السلام) ، ابن سینا و در زمان حاضر نیز کودکان بسیاری هستند که در همان کودکی با تلاش و توانایی که داشتند حافظ کل قرآن کریم شدند مانند: دکتر 7 ساله آقای محمد حسین طباطبایی و آقای علی امینی، محمد سعید بیل کار رتبه 2 کنکور دکتری دانشجوی نمونه ی دانشگاه تهران و کوچک ترین دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه تهران.، خانم حنانه خلفی و...( برای آشنایی با افراد نامبرده شده میتوانید نامشان را جستجو نمایید.)

این ها نشان دهنده ی آن است که برخی افراد زودتر از افراد دیگر میتوانند به یک توانایی علمی برسند و این در صورتی است که آموزش و پرورش ما به درستی و سادگی امکان گرفتن دیپلم را برای افراد زیر 16 و 17 سال فراهم نکرده است.

دانش آموزان باید در مدت یک سال مقداری را که در کتاب های درسی تعیین شده  بیاموزند در حالی که یک دانش آموز قوی بیش از این مقدار میتوانند یاد بگیرد و دانش آموز ضعیف کمتر از این مقدار.

و این یعنی صرف هزینه و انرژی و نیرو انسانی اضافه و غیر لازم برای دانش آموزان با استعداد و نیز  ارتقای دانش آموزان ضعیف تر و  با توانایی پایینتر به پایه بالاتر با علم ناقص و یا مردودی و هدر رفتن یک سال از عمرشان.

یعنی هدر رفتن عمر و وقت و زمان میلیون ها دانش آموز و معلم... میلیون ها انسان...

یعنی هدر رفتن میلیون ها و میلیاردها تومان از بیت المال کشور...      ((إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفین‏)) اعراف-31

اگر این موضوع اصلاح شود معلم میتواند با دانش آموز ضعیف تر بیشتر کار کند همچنین دانش آموز قوی تر زودتر پیشرفت میکند.

چرا باید نوع کتاب برای یک دانش آموز تیز هوش و یک دانش آموز معمولی یکسان باشد؟

ما مدارس را همانند کارخانه ای کرده ایم که انسانها را مانند یک کالا طبق تاریخ تولیدشان در 7 سالگی وارد آن میکنیم و بدون توجه به استعداد و توانایی آنها میخواهیم همه انسان ها همانند هم و با علم و دانش یکسان در 18 سالگی از آن خارج شوند در حالی که در میان این افراد...

یک شاعر خوب هست که شیمی و زیست شناسی ضعیفی دارد و یک پزشک ماهر هست که ادبیات ضعیفی دارد...

یک مهندس هست که قدرت بدنی چندانی ندارد و یک ورزشکار و قهرمان هست که قدرت محاسباتی چندانی ندارد...

یک دانش آموز در ادبیات ضعیف است و از شعر و نهاد و گزاره خوشش نمی آید. در امتحان هم نتیجه خوبی کسب نمیکند و تحقیر میشود و به طور کل علاقه اش به تحصیل کم شده و ممکن است حتی ترک تحصیل کند اما شاید او استعداد ریاضی بسیار بالایی داشت در حالی که میتوانست یک ریاضی دان و یا مهندس درجه یک شود. سیستم مدارس ما نمیتواند یک دانش آموز که در ورزش استعداد بالایی دارد اما در حفظیات ضعیف است را به جایی برساند چون درس ورزش اهمیت خاصی برای معلم و مدیر ندارد و مهم نمرات کارنامه است در حالی که مدرسه میتوانست از او یک مدال آور المپیک و یک استاد کامل در یک رشته ورزشی بسازد. این دانش آموز یا خود باید استعدادش را بشناسد مانند آقای (احسان حدّادی)و ادامه دهد و یا ترک تحصیل کرده و کاری پیدا کند.

انیشتین: ((همه افراد با استعداد هستند، اما اگر شما یک ماهی را بر اساس تواناییش در بالا رفتن از درخت بسنجید تمام عمر تصور میکند که یک بی عرضه و احمق است.))

آیا امکان این وجود دارد که کسی بدون شرکت حتی یک روز در مدرسه با دادن چند امتحان علمی و عملی سطح بندی شود و به پایه مورد نیاز برود و یا موفق به دریافت مدرک بشود؟ مانند: شیوه موسسات قرآن و زبان انگلیسی.

همین مسئله برای زیر سوال رفتن سیستم آموزشی کافیست که یک روز دانش آموزان پنجشنبه ها به مدرسه میرفتند و 12 سال تحصیلی وجود داشت و اکنون دانش آموزان پنجشنبه ها تعطیل هستند و 12 سال تحصیلی وجود دارد!!!

یک کودک و یا نوجوان دارای استعداد و اراده و امکانات با مطالعه و تمرین در هر سنی  به سادگی باید بتواند با قبولی در چند آزمون و انجام چند مصاحبه با پایه بالاتر برود. 12 سال چرا؟؟؟

2-اجباری بودن شرکت در کلاس و خواندن همه ی دروس

چرا دانش آموز با ثبت نام در مدرسه موظف است در تمامی کلاس ها شرکت کند حتی دروسی که آنها را به طور کامل مسلط است و یا دروسی که نیازی نمی بیند که در کلاس شرکت کند و دروسی را که می توان به آسانی با مطالعه کتب و استفاده از نرم افزار و... آن را یاد گرفت و به طور کلی نیاز به معلم ندارد و یا فقط افراد ضعیف تر نیاز به معلم دارند.

چرا در مدارس چه ابتدایی و دبیرستان هیچ درس اختیاری وجود ندارد که دانش آموز از بین چند درس آن را که بیشتر مهارت و علاقه دارد مطالعه کند؟

خیلی ساده می‌شود به مدارس مختلف رفت و از بچه‌ها سوال کرد...  چرا بچه‌ها مدرسه را دوست ندارند؟

آیا تاسف آور نیست که مدرسه برای دانش آموز بگونه ای شده که وقتی یک روز به علت آلودگی هوا  تعطیل میشود دانش آموزان به جای ناراحت شدن شاد میشوند؟ اگر یاد گیرنده از سر اجبار و بدون علاقه در کلاس درس حاضر شود دیگر نام آنجا کلاس درس نیست، اسارت گاه است. حتی دانش آموز دبیرستانی ما هم با رفتن به مدرسه مجبور است تا ساعت آخر و تعطیل شدن در مدرسه بماند!!!

آیا ما قرار است علم بیاموزیم یا اسیر گرفته ایم؟!! آیا نوجوان ما که طبق روایت حضرت علی (علیه السلام) در 7 سال سوم زندگی وزیر و مشاور خانواده است هنوز به بلوغ فکری نرسیده تا خوب و بد را از هم تشخیص دهد یا باید به او یکGps   و مکان یاب وصل نماییم تا خدای ناکرده خطایی ننماید!

آری ما دانش آموز را اسیر میکنیم چون به درستی به او یاد نداده ایم که همیشه به او یک مکان یاب وصل است...

((یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ‏ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ))    نور-24

آیا ما قرار است یک انسان تربیت کنیم یا یک ربات و موش آزمایشگاهی؟!!

آری ما به دانش آموز یاد نداده ایم که اصلا او یک انسان است...      ((وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ‏ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة))    بقره-30

آیا این دانش آموز قرار است همیشه در خانه و مدرسه باشد و به کوچه و خیابان پای نخواهد گذاشت؟

پس این نوجوان چگونه قرار است چند سال دیگر مستقل شود و ازدواج نماید؟ چگونه قرار است در جامعه زندگی کند؟ چگونه باید یاد بگیرد وقتی یک جا آزادی پیدا کرد صحیح عمل کند؟

چرا علم به قدری برای دانش آموزان ما بی ارزش شده که وقتی امکاناتی برای یادگیری آن به طور رایگان و از هزینه بیت المال فراهم شده از رفتن به کلاس و مدرسه ناراحت هستند؟ مثل کسی که میخواهی به او خیری برسانی و یا پولی بدهی و او به جای خوشحال بودن ناراحت است.

آیا مدرسه خانه دوم بچه هاست؟  چرا اکثر بچه‌ها وقتی تعطیل می‌شوند گویی از زندان آزاد شده اند؟  و با تاسف فراوان باید گفت: سال‌ها است که این طور است. و آیا باید اینطور ادامه پیدا کند؟؟؟

3-اهمیت کم بعضی از مطالب درسی و عدم در نظر گرفتن اولویت های مهمتر برای آموزش

بعضی از مطالب درسی که دانش آموزان باید فرا بگیرند از اهمیت خاصی برخوردار نیست. فقط یک سری حفظیات است که اکثر آنها در آینده فراموش می شود. و مطالب بسیاری با اولویت بیشتر وجود دارد که آنگونه که باید به آنها توجه نشده است.

آیا به اندازه کافی به مسائل اعتقادی، دینی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی توجه شده است؟ نماز ،روزه، حجاب، معرفی معصومین و بزرگان دین و...

اخلاق در رفتار و گفتار (دروغ، غیبت، فحاشی ، تمسخر،  شوخی کردن) که حتی بعضی از معلم ها هم این مسائل را رعایت نمیکنند.

مهارت کنترل خشم ، اعتماد به نفس، وقار ، گذشت ، اخلاق در زنگ ورزش ، برنامه ریزی و مدیریت و استفاده درست از زمان، مهارت کار گروهی ، مدیریت مالی ، خرید کردن ، رعایت بهداشت و مراقبت از بدن ، تغذیه، خواب مناسب و...

در کجای کتاب های درسی ما مضرات سیگار و قلیان را به دانش آموز آموخته ایم؟

در کجای کتاب های دینی ما دانش آموز را با مراجع تقلید و علمای دین آشنا ساخته ایم؟

آیا در طول تحصیل به دانش آموز مهارتی آموزش داده شده است که بتواند در جامعه بهتر زندگی کند، با مردم بهتر ارتباط برقرار کند، نیاز مالی خود را از طریق انجام یک کار برطرف سازد و...؟

دانش آموز باید صد ها مسئله و فرمول فیزیک ، شیمی و ریاضی را یاد بگیرد و حل کند که معلوم نیست در چه زمان به دردش میخورد!!! اما در حل مسائل زندگی خود باقی مانده...!

مسئله های ریاضی را حل میکند اما نمیتواند یک پیچ گوشتی دستش بگیرد ، نمیتواند یک چادر مسافرتی نصب کنند، نمی تواند یک وسیله ی ساده را تعمیر کند، نمیتواند غذایی درست کند و ...

ارتفاع کوه اورست و مساحت کشور  را حفظ کند امّا در برنامه‌ریزی برای یک سفر داخلی عاجز باشد...

نام قاره ها و پایتخت ها و مراکز استان ها و نام کوه ها و دریاها و رود ها را حفظ کند اما از پارک ها و مناطق دیدنی منطقه ی خود بی اطلاع است. احترام به محیط زیست و آسیب نرساندن و آلوده نکردن آن را نمیداند. چون اردویی نرفته است.

حفظ کند که در پاکستان پنبه کشت میکنند و در کرمان پسته. اما در عمرش یک زمین کشاورزی را از نزدیک ندیده است.

دانش آموز نحوه برخورد صحیح با والدین و دوستان و جامعه و روش استفاده صحیح از تلویزیون و ماهواره و اینترنت و فضاهای مجازی  را درست نمیداند اما ما میگوییم فعلا  بیا و بیاموز که موسس سلسله اشکانیان و ساسانیان و قاجار ... کیست و جنگ ایران و عثمانی به چه دلیل روی داد؟ این ها مهمتر است...!

نوجوان درگیر مسائل جنسی است اما به جای شرح این مسائل و راهنمایی کردن و آرامش دادن به او در این دوران حساس، او باید حفظ کند که سعدی و حافظ و وحشی بافقی در کدام قرن می زیستند و کلیله و دمنه اثر که بود؟

آخر اگر ندانی دیگر نمیتوانی زندگی کنی...!

دانش آموز نوجوان ما ده ها شبهه اعتقادی و دینی دارد و به طور کل حجاب و روزه و نماز را قبول ندارد اما باید درست تست بزند که آیا عموی پدر محرم است یا نه... باید فقط درست تست بزند که این مسئله عرضی ، افعالی یا غایی و... است. ولی اگر حجاب را رعایت نکرد و یا نماز نخواند مهم نیست مهم آن است که دین و زندگی کنکور را چند درصد زده است. به راستی بهتر نیست اسم کتاب را به جای دین و زندگی بگذاریم دین و کنکور!!!

خداوند متعال در آیه 102 سوره مبارکه بقره اشاره میکند که یادگیری بعضی از علم ها حتی میتواند مضر باشد.

((وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُم‏))

چرا اکثر دانش آموزان بعد از دادن امتحان کتاب را دور می اندازند و برای کامل کردن آگاهی خود سراغ مطالعه ی آن نمیروند؟

آیا خواندن همه ی مطالب درس هایی مانند ریاضی و تاریخ ادبیات لازم است؟

آیا آموزش های ما برای مهارت یافتن و آماده کردن نسل آینده برای زندگی و تعامل صحیح تر و بهتر و مفید تر در جامعه است یا برای پر کردن مغز آنها با انواع حفظیات که در آینده فراموش شوند...؟!!

هر اندازه که پایه تحصیلی دانش آموزان بالاتر میرود به اخلاق و ادب آنها هم اضافه میشود؟

امام جواد فرموده است: ((زینت علم تواضع است.)) آیا دانش آموزان با نمرات بالا تر متواضع تر هم هستند؟

آیا به راستی دانش جویان از دبیرستانی ها و دبیرستانی ها  از ابتدایی ها با ادب تر ، با اخلاق تر ، با حجاب تر ، خداشناس تر و دین دار ترند؟

آیا میزان طلاق، خودکشی، مفاسد اجتماعی، رفتار مغایر با قانون و... در افراد تحصیل کرده ی ما کمتر از افراد بی سواد است؟                                                 پس ما چه علمی به افراد جامعه خود آموخته ایم؟؟؟

و  مگر پروردگار متعال نفرمود است:    ((إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ))  فاطر-28

آیا به راستی مطالبی که ما می آموزیم علم مفید است؟!!

4- کاربردی نبودن و مطابقت نداشتن مطالب خوانده شده با هدف و شغل و آینده دانش آموز

اگر به افرادی که مقطع دبیرستان را پشت سر گذاشته اند و اکنون دانشجو و یا صاحب کار هستند مراجعه کنید و از آنها سوال نمایید بسیاری از مطالبی که خوانده اند را حتی یک بار هم در رشته، کار و زندگی خود استفاده نکرده اند. مطالبی را حفظ کرده و الان هم اکثر آن را فراموش کرده اند. کتاب درسی را بخوان... حفظ کن و امتحان بده ... نمره ای بگیر و برو پس کی تفکر کن؟؟ کی و کجا استفاده کن...

وقتی که دانش آموز ما کاربرد آموخته های خود را در خارج از مدرسه و امتحان مشاهده نمیکند و مدرسه و معلم و کتاب درسی هم کاربرد و فایده ی مطالب درسی را برای او توضیح نمیدهند چطور باید انتظار داشت که به درس و مدرسه علاقه مند باشد؟

وقتی دانش آموز ما می بیند آنچه در مدرسه آموخته با آنچه در جامعه وجود دارد متفاوت است و آموخته هایش کاربرد زیادی در زندگی او ندارد چطور به درس و کلاس علاقه مند باشد؟

چرا باید عمر، وقت و زمان انسان صرف چیزی شود که فایده ای برای او ندارد و یا فایده ی بسیار کمی دارد.

حضرت علی علیه السلام: ((عمر تو شمار نفس های توست و نگهبانی این نفس ها شماره میکند.))

آیا ما در قبال زمان دانش آموزان که با ارزش ترین سرمایه یک انسان است مسؤول نیستیم و آیا ما درست عمل کرده ایم؟

چرا باید دروس خوانده شده در مناطق شهری و روستایی و شهر های مختلف با هم یکسان باشد مگر شغل و فرهنگ و امکانات و ... آنها در حال یکسان است و در آینده یکسان خواهد بود.

آیا آموزش و پرورش ساعاتی را برای آموزش آشپزی ، خانه داری، تربیت جسمی و روحی فرزند برای دختران و حتی پسران که قرار است مادران و پدران آینده باشند و در زندگی آینده آنها کاملا مورد استفاده است، اختصاص داده است؟

اگر تحقیقی انجام دهید متوجه میشوید که اکثر مادران جوان در نگهداری و مراقبت از نوزاد دچار مشکل هستند. چون آموزش و پرورش آموزش این مطلب را وظیفه خود ندانسته و به آنها انواع کروموزم و باکتری و... را آموخته است.

آیا آداب معاشرت ،رفتار با جنس مخالف، آپارتمان نشینی ، حفاظت از محیط زیست و... آموزش داده میشود؟

اما به جای آن ریاضی و فیزیک و شیمی فراوان است و این یعنی در نظر نگرفتن اولویت...!!!

چرا نباید دروسی اختیاری باشند تا دانش آموز بتواند با توجه به هدف و علاقه خود از بین دروس مختلف آن درسی را که بیشتر علاقه دارد با مشاوره و راهنمایی انتخاب کند و بیشتر در آن زمینه آگاهی یابد؟ چرا نباید شغل های مختلف در جامعه به دانش آموز معرفی شوند؟

آیا مدارس ما فقط قرار است وکیل و پزشک و مهندس تحویل جامعه بدهد و جامعه نیازی به خیاط و میوه فروش و ساندویچی و.... ندارد؟

چرا نباید مدارس ما رشته ای تحت عنوان رستوران داری و مغازه داری و... داشته باشد؟ هر فردی که قصد دارد این شغل را انتخاب کند بیاید و احکام و آداب و اخلاق آن را آموزش ببیند و فردی با تجربه در همان صنف بیاید و تجربیات چندین ساله خود را منتقل کند.

5-عدم توجه کافی به به روز بودن مطالب درسی

وظیفه ما تربیت نسل برای زندگی آینده است و مطالبی که دانش آموزان می آموزند باید آنها را برای زندگی در آینده پرورش دهد در صورتی که آموزش کار با رایانه و نرم افزار و اینترنت و فضای مجازی در مدارس ما آنچنان جایگاهی ندارد.

چرا کتاب های درسی سال ها بعد از پیشرفت علم تغییر میکنند و به روز میشوند؟

وقتی مسئله ای در جامعه گسترش پیدا میکند مثلا (شبکه های اجتماعی) بلافاصله باید آموزش مرتبط به آن در قالب کتاب یا جزوه در هر موقع از سال تحصیلی به پایه های مرتبط ارائه شود. در صورتی که ما اجازه میدهیم که آن مسئله در جامعه گسترش پیدا کند و کودکان و نوجوانان ما هم که بسیار آسیب پذیر میباشند گرفتار مسائل منفی آن شوند و تازه ما در سال بعد در یک پایه تحصیلی آن مسئله را به آنان آموزش دهیم!!!            چند نفر از نوجوان ما در این چند ماه اخیر دچار آسیب های فضای مجازی از جمله شدند؟؟ کانال های ترویج خودکشی ، غیر اخلاقی ، ضد دین و... گسترش یافته اند و بسیاری از نوجوانان ما را تحت تاثیر قرار داده اند اما ما هنوز مشغول آموزش قرن تولد وحشی بافقی و تانژانت و کتانژانت به دانش آموزان خود هستیم!!!

چرا نباید دروس  همراه با نرم افزار عرضه شوند در صورتی که به آسانی میتوان با نرم افزارها و فیلم های آموزشی حتی بدون داشتن معلم درس را به خوبی آموخت؟

6-عدم اهمیت علم خود فرد در زمینه های مختلف و صرفا اهمیت داشتن مدرک

دانش آموز محدود است که فقط مطالب کتاب درسی را مطالعه کند و امتحان دهد در صورتی که به طور کل هدف از تحصیل افزایش علم و آگاهی فرد برای بهتر زندگی کردن است چرا دانش آموز نمی تواند با مطالعه کتاب های دیگر و استفاده از نرم افزار ها، معلمین ، کلاس ها و امکانات دیگر امتحان داده و قبول شود.

آیا عالم شدن فقط به خواندن یک یا چند کتاب خاص بستگی دارد که دانش آموز ما در کتاب درسی خود اسیر شده و فقط باید آن کتاب را بخواند؟

آیا علم محدود است که جایی در آموزش و پرورش ما برای کتاب های غیر درسی وجود ندارد؟ مگر پروردگار متعال در قرآن کریم خطاب به رسول گرامی خود نمیفرماید : ((وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی‏ عِلْماً))   طه-114

اینگونه شده که برای محصل گذراندن امتحان مهم است نه کسب علم و بعد از امتحان هم دیگر کاری به کتاب ندارد!!!

اینگونه شده که در کارخانه ها و سازمان ها و ادارات و موسسات علمی و فرهنگی و... هم علم و توانایی فرد اهمیت چندانی ندارد بلکه این مدرک و نمره است که مهم است!!!

اینگونه شده که بسیار عالم و با سواد داریم که مدرک ندارند و بسیار دیپلمه ی بی سواد!!!

کم اهمیت بودن پیشرفت و استعداد و علاقه یک دانش آموز در مسائل و مسابقات فرهنگی و هنری و ورزشی در حالی که ممکن است دانش آموز ما در آینده فرد تاثیر گذار و موفقی در یکی از همین زمینه ها باشد.

7-تئوری بودن اکثر دروس و عدم توجه کافی به مباحث عملی و مهارتی و تربیت بدنی

آنچنان که باید به فعالیت های عملی از جمله از نزدیک دیدن و مشاهده کردن مطالب درسی خصوصا در دروسی مانند: تاریخ و جغرافیا و علوم و...  شیوه آموزش دادن و سخن گفتن و ارائه مطلب توجهی نمیشود.

تربیت جسم در مدارس به درستی و با روش مناسب انجام نمیگیرد و ورزش و تربیت بدنی درسی بی اهمیت است که هفته ای یک بار و در بیشتر مدارس بدون برنامه و هدف برگزار میشود. خصوصا در دوران دبستان که یک توپ می اندازند زیر پای بچه ها و آنها هم بلا نسبت مثل گوسفند دنبال آن توپ میدوند. معلمان ورزش نیز اکثرا تخصص لازم را ندارند و روش آموزش صحیح را نمیدانند و اصلا حال سر و کله زدن با دانش آموز را ندارند و روش یک توپ بنداز و خود برو در دفتر چای بخور و استراحت کن را بهترین روش میدانند!!!

آموزش رشته های شنا و اسب سواری و تیر اندازی هم که توصیه نبی مکرم اسلام است معمولا جایی در مدارس ما ندارد. مثلا می شود دانش آموزان هر چند هفته یک بار به استخر بروند. میشود چند هفته یک استاد تیر اندازی بیاید و به دانش آموزان آموزش دهد و مسابقه برگزار کند. یا یک روز به اردو بروند و اسب سواری را آموزش ببینند.

اکثر دانش آموزان از قوانین و نحوه درست انجام رشته های ورزشی که انجام میدهند مانند: فوتبال و پینگ پونگ و والیبال و...  بی اطلاع هستند چون کسی به آنها آموزش نداده است.

اصلا در کدام کتاب و کدام درس است که ما اخلاق در زنگ ورزش را به دانش آموزان آموخته ایم؟؟؟

بسیاری از دانش آموزانی که از استعداد و توانایی کمتری نسبت به بقیه همکلاسی هایشان برخوردار هستند از زنگ ورزش سرخورده شده و به گوشه ای میروند و بازی بقیه را تماشا میکنند یا در همان کلاس مینشیند و هر هفته نیز از نظر اعتماد به نفس ضربه خورده و منزوی میشوند. در صورتی که اتفاقا در زنگ ورزش باید بیشتر به این افراد توجه شود.

نحوه سنجش دانش آموز در این درس آوردن و نیاوردن لباس ورزشی و چند تست در آخر سال است. نمره ی درس ورزش هم از اهمیتی برخوردار نیست و یک نمره تشریفاتی و اکثرا بالا است که معلم ورزش میدهد که داده باشد.

قرآن کریم در آیه 247 سوره مبارکه بقره میفرماید:

((وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً  قَالُواْ أَنىَ‏ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَ نحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ  قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَئهُ عَلَیْکُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فىِ الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ  وَ اللَّهُ یُؤْتىِ مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ  وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ))

این آیه اشاره به برتری حضرت طالوت از نظر علمی و توانایی جسمی دارد که او را شایسته ی حکومت کرده است. در این آیه داشتن توانایی جسمی را بعد از داشتن علم و دانش مطرح کرده است و این نشان دهنده اهمیت تقویت جسم و بدن است.

تقویت جسم باعث خواهد شد که فرد کمتر دچار بیماری شود، از نظر روحی شرایط بهتری داشته باشد و از نظر علمی و شغلی نیز در دوران تحصیل و کار بهتر عمل نماید.

آیا هفته ای یک بار برای تقویت جسم کفایت میکند؟ آیا نیروی جسمی همه ی دانش آموزان در زنگ ورزش به درستی تقویت میشود؟ آیا انجام ورزش نیاز  به اطلاعات علمی مانند برخی اطلاعات پزشکی و قوانین آن رشته ورزشی و نحوه انجام آن ندارد؟ آیا درس ورزش فقط باید عملی باشد و نیاز به آموزش مسائل تئوری و رفتن سر کلاس ندارد؟  آیا امکانات ورزشی مدارس به اندازه و مناسب است؟

آیا معلمان ورزش از تخصص لازم در زمینه تربیت بدنی و روانشناسی برخوردار هستند؟

8-عدم توجه کافی به برنامه ریزی و مشاوره

دانش آموزان باید هر سال کلاسی با عنوان مشاوره و برنامه ریزی داشته باشند و بتوانند مسائل خود را به راحتی در آن کلاس مطرح کنند اکثر دانش آموزان به درستی توجیه نیستند که هدف آنها از درس خواندن چیست و در آینده قرار است چه چیز مطالعه کنند و چه مسیری را انتخاب کنند و به چه رشته و شغلی علاقه مند هستند و استعداد و توانایی و امکانات آنها با توجه به نیاز جامعه به چه شکل و در چه زمینه ای است.

وضعیت کنکور و انتخاب رشته ما هم بگونه ای است که شانس در آن دخیل است و فرد به جای انتخاب رشته ای که استعدادش در آن زمینه است به انتخاب رشته های پر طرفدار میپردازد.

آیا دانش آموزان با توجه به استعداد و توانایی و امکانات خود و با توجه به نیاز جامعه انتخاب رشته را انجام میدهند و یا رتبه های برتر رشته های دهن پر کن و بقیه هم هر چه که شد؟  آیا دانش آموزان به درستی هدف خود از تحصیل را میدانند و به درستی میتوانند برای آینده تحصیلی و شغلی خود برنامه ریزی کنند؟  آیا ساعات کلاس برنامه ریزی و مشاوره کافی است؟

آیا همه ی مدارس از مشاوران دارای علم و تجربه برخوردار هستند که دانش آموزان را به درستی راهنمایی کنند؟

9-درست استفاده نشدن و هدر رفتن روزهای تعطیل، ایام عید نوروز و تابستان

مدارس ما برای ایام تعطیل دانش آموزان برنامه خاصی ندارند و اکثر کودکان و نوجوانان ما هم به درستی نمیدانند که از ایام تعطیل خود چه استفاده ای کنند. مگر این که پدر و مادر، آنها را در کلاسی ثبت نام کنند و یا خود به آنها چیزی بیاموزند. در غیر این صورت کودکان و نوجوانان ما وقت خود را صرف دیدن تلویزیون ، بازی ها رایانه ای ، فضای مجازی ، فضاهای دوستانه و... میکنند که معمولا عمر با ارزش آنها به درستی صرف نمیشود و علاوه بر آن به دور از آسیب های روحی و جسمی نیز نیستند.

چرا مدارس در ایام تابستان و تعطیلات دایر نیستند؟ مگر علم آموزی تعطیلی دارد؟

مثلا پنج شنبه ها مدرسه باز و اختیاری باشد. چند کلاس برقرار باشد و دانش آموز در هر کلاسی که دوست داشت شرکت کند. مثلا کلاس های مذهبی مانند آموزش احکام ، حفظ قرآن. کلاس های ورزشی ، هنری ، فرهنگی. رفتن به اردو و ...   هزینه آن هم میتواند دریافت شود.

برای مثال یک حافظ یا قاری قرآن جوان بیاید و با دانش آموزان قرآن کار کند. یک دانشجوی رشته نقاشی بیاید در مدرسه و به دانش آموزان نقاشی بیاموزد، دانشجوی زبان بیاید و زبان کار کند و همین طور در رشته ها و زمینه های دیگر.  اینگونه هم دانشجو و هم دانش آموز ما پیشرفت خواهند کرد و علاقه شان به تحصیل نیز بیشتر میشود.

اگر برای عمر و وقت کودکان و نوجوانان خود به درستی برنامه ریزی نکنیم شیطان و دشمنان اسلام برایش برنامه ریزی های زیادی کرده اند!!!

10-سیستم نامناسب امتحانات و سنجش دانش آموز

هدف از گرفتن امتحان چیست؟

هدف در بیشتر امتحانات ما این است که دانش آموز مجبور شود به خاطر امتحان درس بخواند!!!

اینگونه ما به دانش آموز القا کرده ایم که هدف همه ی آموزش ها گذراندن امتحان است و وقتی دیگر امتحانی در کار نباشد دیگر انگیزه ای برای تحقیق و مطالعه باقی نمی ماند و علاوه بر آن وقتی دانش آموز نتواند خوب مطالعه کند و نمره ی پایینی در امتحان کسب کند از علاقه اش به درس هم کاسته می شود.

هدف امتحان میتواند تعیین سطح دانش آموز باشد، پس چرا نباید تاریخ امتحان را خود دانش آموز تعیین کند؟

این که ما برای امتحان تاریخ تعیین میکنیم یعنی دانش آموز موظف است که در آن تاریخ به درجه علمی خاصی برسد یعنی به نوعی میخواهیم مسابقه برگزار کنیم. اینگونه دانش آموز ضعیف که نتوانسته در آن تاریخ خود را برای امتحان آماده کند دچار استرس و ناراحتی میشود. یا در امتحان قبول نمیشود و یا با نمره پایین و علم ناقص قبول شده و دیگر کتاب را کنار میگذارد.

اما اگر امتحان در چند تاریخ برگزار شود (برای مثال ماهی یک بار) و دانش آموز اختیار داشته باشد که در هر تاریخ و هر ماه که تمایل داشت در امتحان شرکت کند.  اینگونه دانش آموز استرس کمتری دارد و درس را هم بیشتر مطالعه میکند.

چرا باید برای همه ی درس ها و کتاب ها امتحان وجود داشته باشد؟  برای مثال درسی وجود داشته باشد به نام احکام و تفسیر قرآن شرکت در کلاس اختیاری، خرید کتاب اختیاری و بدون امتحان و دروس اختیاری دیگری از این قبیل.

چرا معلمان و والدین دانش آموز این مقدار به نمره 20 اهمیت میدهند؟  چرا اغلب امتحانات ما فقط با کاغذ و قلم است مگر زندگی فقط با کاغذ و قلم است؟؟؟؟  چرا در همه امتحانات نباید از کتاب استفاده کرد؟ مگر در زندگی، انسان همه ی سوالات خود را بدون استفاده از کتاب پاسخ میدهد؟  چرا همه ی امتحانات ریاضی بدون استفاده از ماشین حساب برگزار میشود ، مگر در زندگی از ماشین حساب استفاده نمیشود؟

نکته ی دیگر آن که به چه دلیل دروس باید به ترتیب گذرانده شوند. برای هر درس پیش نیاز گذاشته شود. و هر فرد بتواند در کلاس و امتحان هر درسی که تمایل داشت شرکت کند.

در امتحانات غیر اصلی شرکت در امتحان اختیاری باشد و وجود مراقب ضرورتی ندارد. دانش آموز در صورت تمایل در امتحان شرکت کند که با ضعف و قوت خود آشنا شود و بداند که اصلا تقلب جایگاهی ندارد. داشتن مراقب برای امتحان یعنی پایین آوردن ارزش علم.

این که برگه امتحان بعد از تصحیح به دانش آموز داده نمیشود یعنی این که فقط قبولی مهم است دیگر علم ارزشی ندارد که دانش آموز بداند کجا ضعف داشته و آن را برطرف کند.

مسئله دیگر این است که چرا مدرک ها نباید به روز شوند و توانایی فرد دوباره سنجیده شود؟

برای مثال آیا فردی که در سال 1370  دیپلم و یا کارشناسی گرفته و فردی دیگر در سال 90 از نظر علم با هم برابر هستند؟

چرا نباید سطح معلومات افراد دارای مدرک را دوباره سنجید؟  آیا علم برای خواندن و قبولی در امتحان است و وقتی که فرد در امتحان قبول شد دیگر لازم نیست آن علم را مرور کند؟ آری اگر فراموش کند اهمیتی ندارد چون علم آموزش و پرورش ما فقط برای قبولی در امتحان به کار می آید نه برای طول عمر و کاربرد آن در زندگی!!! چرا نباید سیستمی را اختصاص داد که افرادی که در گذشته در رشته ای تحصیل کرده اند بتوانند در مدت کوتاهی مطالب به روز و جدید آن رشته را بیاموزند؟  آیا علم در همه ی زمان ها یکسان است و تغییر نکرده و افزایش نمی یابد؟ مثلا آیا در گذشته علم کار کردن با رایانه و اینترنت وجود داشته است؟ پس چرا نباید امکان یادگیری آن و اخلاق و امنیت استفاده از آن برای افراد بزرگسال در مدارس فراهم شود؟         میشود هزینه ی آن هم دریافت شود در عوض علم جامعه در این زمینه بالاتر میرود.

ممکن است کسی علم و توانمندی را در رشته ای داشته باشد ولی مدرکی نداشته باشد آیا میتواند در جایی مرتبط با رشته ی خود استخدام شود و یا آن مدرک را بدون شرکت در کلاس دریافت کند؟

در امتحان سؤال هایی به صورت اختیاری و امتیازی خارج از کتاب داده شوند. برای امتحان نیز نباید نمره حداکثری را قرار داد. اینگونه دانش آموزان علاقه مند به تحقیق و مطالعه و کسب علم بیشتر ترغیب میشوند و با جایزه دادن به نفرات برتر و تشویق کردن و معرفی آنها، دیگران هم انگیزه پیدا میکنند.   البته باید منبع مشخصی هم برای امتحان وجود داشته باشد.

11-کشتن خلاقیت

خلاقیت یک کودک دبستانی بیشتر است و یا نوجوان دبیرستانی؟؟

سیستم آموزشی ما به طور کل بر محور کتاب درسی است و دانش آموزان مانند یک ربات هر ساله مطالب کتاب درسی را حفظ کرده و سپس آن را در ورقه امتحانی وارد میکنند.

مدارس ما می آموزند؛ اما چگونه آموختن و روش به کاربردن آموخته ها را به دانش آموز یاد نمیدهند! ماهی میدهند ولی ماهی گیری یاد نمیدهند. علم به مانند غذایی است که مدارس ما میخواهند آن را حتی اگر دوست نداشته باشی به تو بخورانند در حالی که ما باید بشقاب و قاشق و چنگال (روش علم آموزی و تحقیق و پژوهش) را به دانش آموز بدهیم تا او خود هر غذایی را که بیشتر تمایل داشت بخورد.

دانش آموزان در مدرسه مسئولیت زیادی بر عهده نمیگیرند، مثلا هر هفته یک دانش آموز موظف به تمیز کردن کلاس باشد.

تحقیق و پژوهش ، دروس عملی، اردوهای آموزشی و... در مدارس ما به ندرت وجود دارد.

سیستم آموزشی کشور از تربیت نیروی کارآفرین عاجز است. نیروی فارغ‌التحصیل ما به جای آن که به دنبال کارآفرینی و ایجاد شغل برای خود و چندین نفر دیگر باشد به دنبال این است که در ادارات دولتی استخدام شود.

و این ها یعنی تربیت غیر خلاق... یعنی کشتن خلاقیت...

و موارد بسیار دیگر:

ساعات مدارس زیاد است اما بازدهی پایین و سواد و سطح دانش و مهارت معلمان به درستی مورد ارزیابی قرار نمی گیرد.

ناکارآمدی آموزش زبان های خارجی به طوری که حتی دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد ما هم نمیتواند به درستی با یک عرب زبان و یا انگلیسی زبان صحبت کند. اما حال استمراری و ماضی بعید و... را به خوبی حفظ است!!!

نظارت بیش از حد بر روی بچه ها باعث شده وقتی یک جا آزادی پیدا می کنند عمل صحیحی انجام ندهند.

تقلید از سیستم آموزشی و مطالب آموزشی کشورهای دیگر به جای تقلید از مطالب دین مبین اسلام.

زیاد بودن تکلیف خصوصا تکلیف اجباری در بعضی اوقات نه تنها باعث افزایش علم دانش آموز نمیشود بلکه از علاقه او هم نسبت به درس میکاهد.

در مدارس ما برای دانش آموزان ارزش خاصی قائل نیستند و با آنها مانند برده رفتار میکنند اینگونه میشود که وقتی آن دانش آموز به پست و قدرتی میرسد به دلیل حقارتی که در گذشته حس کرده به زیردستان خود زور میگوید و بد رفتاری میکند. آری ما به دانش آموزان به درستی یاد نداده ایم:                 ((وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ‏ بَصیر))        

ما در مدارس و حتی در جامعه عادت کرده ایم در مقابل رفتار مغایر با قانون و ناهنجاری ها از تنبیه و اهرم های پلیسی استفاده کنیم در حالی که این روش ممکن است در کوتاه مدت اثرگذار باشد اما از آسیب های آن چه برای فرد و جامعه غافل هستیم.

عدم استفاده از معلمین جوان و یا خود دانش آموزان و دانش جویان به عنوان معلم.  معلم شدن بر مبنای علم نیست بلکه بر اساس مدرک و سن است. در صورتی که کودکی با داشتن علم و آموختن مهارت های تدریس میتواند حتی  به بزرگسالان تدریس کند.   مانند آقای علی امینی، کودکی که حافظ قرآن و آشنا به تفسیر قرآن است و به بزرگسالان تفسیر قرآن می آموزد و یا (دانیل لیو) کودک 11 ساله ژاپنی که به عنوان استاد در دانشگاه تولدو در اوهایو آمریکا شیمی تدریس میکند و نمونه های بسیاری از این دست.

بهتر است به جای آموزگار دانش آموز کلاس خود را عوض کند و هر کلاس مختص یک درس باشد.

دانش آموز ابتدایی به دلیل داشتن علم کم و آشنا نبودن با روش تحقیق و مطالعه باید ساعات بیشتری را  از دانش آموز دبیرستانی در کلاس باشد در حالی که برعکس است.

سخن آخر...

آموزش و پرورش یعنی عمر میلیون ها انسان...   یعنی تربیت نسل آینده جامعه...   یعنی ریشه و اصل تمامی مسائل جامعه: مذهب ،اخلاق، رعایت قانون ،اقتصاد، سیاست و...

و ما مسئولیم مسئولیتی بسیار سنگین تر از مسئولیت های دیگر... مسئول بهترین سال های عمر میلیون ها انسان... عمری که وقتی رفت دیگر برخواهد گشت. دوست دارم فریاد بزنم که نوجوانی مرا پس بدهید. اما دیگر...

حضرت علی علیه السلام: ((دل نوجوان مانند زمین آماده است، که هر بذری در آن افشانده شود، می پذیرد.))

دوازده سال از عمر یک انسان را میگیریم در صورتی که یک انسان با اراده، توانایی دارد در طول دوازده سال عالمی برجسته شود.

ما آنگونه که شایسته است برای فرزندان خود برنامه ریزی نکرده ایم.

حضرت علی علیه‏ السلام میفرمایند : ((خَیرُ العِلمِ مانَفَعَ))           ((بهترین علم آن است که مفید باشد.))      (غررالحکم و دررالکلم،ص 354)

 

به راستی آیا مدارس ما علمی را می آموزند که دارای اولویت و فایده برای فرد و جامعه است؟

به جای پر کردن ذهن دانش آموزان از مطالب کم فایده، چیزی به آنها بیاموزیم که برای دنیا و آخرتشان مفید باشد.

به جای تقلید از آموزش های کشورهای پیشرفته روش زندگی در جامعه اسلامی را به آنها بیاموزیم.‌

یادمان باشد اینجا خاکی است که برای آن بیش از دویست هزار شهید داده شده. آنها رفتند و راه را به ما سپردند و ما باید جواب شهدا را بدهیم.

 

حرفیست در دلم نیاید بگفتگو... این ناسروده را سر معنای دیگر است...

 

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی